آیه 42 سوره فرقان

از دانشنامه‌ی اسلامی

إِنْ كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَوْلَا أَنْ صَبَرْنَا عَلَيْهَا ۚ وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا

[25–42] (مشاهده آیه در سوره)


<<41 آیه 42 سوره فرقان 43>>
سوره :سوره فرقان (25)
جزء :19
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

نزدیک بود که او ما را اگر بر بت‌پرستی خود پایدار نبودیم به کلی گمراه کند و از پرستش خدایانمان باز دارد. و (این مشرکان که از جهل، توحید را گمراهی خواندند) چون عذاب حق را مشاهده کنند خواهند دانست که گمراه‌تر از آنها در عالم نیست.

اگر ما بر پرستش بتهایمان ایستادگی نمی کردیم، نزدیک بود ما را از پرستش آنها منحرف کند. سپس وقتی که عذاب را می بینند خواهند دانست که چه کسی گمراه تر است.

چيزى نمانده بود كه ما را از خدايانمان -اگر بر آن ايستادگى نمى‌كرديم- منحرف كند. «و هنگامى كه عذاب را مى‌بينند به زودى خواهند دانست چه كسى گمراه‌تر است.

اگر به خاطر خدايانمان سرسختى نمى‌كرديم نزديك بود كه ما را از پرستششان گمراه كند. چون عذاب را ببينند خواهند دانست چه كسى گمراه‌تر بوده است.

اگر ما بر پرستش خدایانمان استقامت نمی‌کردیم، بیم آن می‌رفت که ما را گمراه سازد! امّا هنگامی که عذاب الهی را ببینند، بزودی می‌فهمند چه کسی گمراهتر بوده است!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Indeed he was about to lead us astray from our gods, had we not stood firm by them.’ Soon they will know, when they sight the punishment, who is further astray from the [right] way.

He had well-nigh led us astray from our gods had we not adhered to them patiently! And they will know, when they see the punishment, who is straying farther off from the path.

He would have led us far away from our gods if we had not been staunch to them. They will know, when they behold the doom, who is more astray as to the road.

"He indeed would well-nigh have misled us from our gods, had it not been that we were constant to them!" - Soon will they know, when they see the Penalty, who it is that is most misled in Path!

معانی کلمات آیه

«إِن کَادَ ...»: نزدیک است که. حرف (إِنْ) مخفّف از مثقّله است، و اسم آن محذوف و اصل آن: (إِنَّهُ کَادَ) است. «لَیُضِلُّنَا عَنْ ...»: منصرفمان کند از. گمراهمان کند از.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا «42»

اگر ما بر پرستش بت‌ها مقاومت نمى‌كرديم، نزديك بود كه (اين شخص) ما را از خدايانمان منحرف كند. آن گاه كه عذاب را ببينند خواهند دانست كه چه كسى گمراه‌تر است.

پیام ها

1- مشركان به تأثير سخنان پيامبر اسلام اعتراف دارند. «لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا»

2- گاهى انسان چنان واژگون فكر مى‌كند كه هدايت را گمراهى مى‌پندارد. «لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا»

3- كسانى كه يك خداى با شعور را نپذيرند، چندين بت بى‌شعور را به عنوان خدا خواهند پذيرفت. «آلِهَتِنا»

4- صبر و مقاومت در همه جا ارزش نيست، گاهى يكدندگى و لجاجت است، همچون صبر و مقاومت در گمراهى و انحراف. «صَبَرْنا»

5- برنامه‌هاى اسلام، انسان‌هاى غير لجوج را جذب مى‌كند وتنها لجوجان محروم مى‌مانند. «لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌6، ص: 260

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلاً (42)

إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا: نزديك بود كه محمد گمراه گرداند و بازدارد ما را از پرستش خدايان ما به سخن دلفريب خود و بسيارى جهد در دعوت و كثرت آنچه ايراد مى‌نمايد از دلايل بر مدعاى خود، كه سبقت مى‌كند به ذهن به آنكه آن حجج و معجزات باشد. لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها: اگر نه آن بودى كه ما صبر نموديم بر پرستش بتان و ثابت قدم و راسخ نبوديم بر عبادت آنان، هر آينه اين شخص ما را باز مى‌داشت از آن به جهت بسيارى جديت و كوشش در دعوت به توحيد.

تنبيه: آيه شريفه دليل است بر فرط مجاهده حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله در دعوت و بذل وسع و طاقت در استعطاف نمودن به ايشان و نهايت جديت در هدايت مردمان، با وجود عرض و اظهار آيات باهره و معجزات قاهره بر ايشان تا به مرتبه‌اى كه نزديك شده بود كه ترك بت پرستى كنند و به دين اسلام مشرف شوند، لكن فرط لجاج و عناد و انكار و رسوخ در كيش باطل خود، آنها را مانع اين سعادت شد و به سوء اختيار در شقاوت ابدى و هلاكت اخروى باقى ماندند.

خلاصه حق تعالى از روى وعيد در جواب قول آنها فرمود: وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ‌: و زود باشد كه بدانند اين جماعت، حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ‌: آن هنگام كه معاينه‌

جلد 9 - صفحه 343

ببينند عذاب را، مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا: كيست گمراه‌تر از راه هدايت و كيست از اهل ايمان.

تبصره: آيه شريفه دال است بر آنكه حق تعالى اهمال ننمايد در عذاب كفار، اگرچه امهال فرمايد نسبت به آنان.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلاَّ هُزُواً أَ هذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً (41) إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلاً (42) أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً (43) أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً (44) أَ لَمْ تَرَ إِلى‌ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً (45)

ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً (46) وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً (47) وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً (48) لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً وَ نُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِيَّ كَثِيراً (49) وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبى‌ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً (50)

ترجمه‌

و چون بينند تو را نميگيرندت مگر باستهزاء آيا اينست آنكه برانگيخت او را خدا برسالت‌

همانا نزديك بود كه گمراه كند ما را از خدايانمان اگر نبود آنكه صبر كرديم بر آنها و زود باشد بدانند وقتى كه بينند عذاب را كه كيست گمراه‌تر

آيا ديدى آنرا كه گرفت خدايش را خواهش نفس خود آيا پس تو ميباشى بر او نگهبان‌

يا مى‌پندارى كه بيشتر آنها ميشنوند يا بعقل در مى‌يابند نيستند آنها مگر مانند چهار پايان بلكه آنها گمراه‌ترند

آيا نظر نكردى بسوى پروردگارت كه چگونه گسترده گردانيد سايه را و اگر خواسته باشد هر آينه بگرداند آنرا ثابت پس قرار داديم آفتاب را بر آن راهنما

پس كشيديم آنرا بسوى خود كشيدنى آسان‌

جلد 4 صفحه 78

و او است آنكه قرار داد براى شما شب را پوشش و خواب را آسايش و قرار داد روز را زمان انتشار

و او است آنكه فرستاد بادها را بشارت دهندگان پيشاپيش رحمتش و فرو فرستاديم از آسمان آبى پاك‌

تا زنده كنيم بآن ديار بائرى را و سيراب كنيم بآن از آنچه آفريديم چهارپايان و مردمان بسيارى را

و هر آينه بتحقيق دوران داديم آنرا ميانشان تا متذكر شوند پس ابا نمودند بيشتر مردم مگر ناسپاسى و كفران را.

تفسير

خداوند متعال در تعقيب احوال كفار مكه فرموده كه و چون تو را به بينند فقط وسيله استهزاء و سخريّه براى خودشان قرار ميدهند و بطور تمسخر با يكديگر ميگويند آيا اين مرد فقير آنچنان كسى است كه خدا او را مبعوث به پيغمبرى نمود نزديك بود بسحر بيان و گفتار شيرين و ارائه خوارق عادات ما را از پرستش بتهامان منصرف و از راه آباء و اجدادمان باز دارد و خوب شد ما گول نخورديم و باقى مانديم بدين خودمان و صبر نموديم بر عبادت بتهامان ولى زود باشد كه بدانند وقتى كه عذاب سخت ما را به بينند كه حق با كه بود و چه كسانى در طريق ضلالت و گمراهى مشى مينمودند پيروان تو يا آنها و براى قوّت قلب در انجام وظيفه و تسلّاى خاطر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله فرموده آيا ديدى تو كسيرا كه فقط دلخواه خود را مانند خدا مطاع و متبوع خود قرار داده يا بدلخواه خود هر چندى خدائى براى خود اتّخاذ ميكند چون گفته‌اند بت‌پرستان مكه چنين بودند تا پيغمبر صلى اللّه عليه و اله اقرار كند كه چنين كسيرا ديده و بعدا فرموده آيا تو ميتوانى او را نگهدارى كنى و مانع شوى از هوا پرستى يا بت‌پرستى او يقينا نميتوانى چون تو چنين قدرتى ندارى و او گوش بحرف حساب نميدهد و فكر نميكند تا چيزى بفهمد وظيفه تو فقط دعوت و موعظه و نصيحت و نتيجه آن اتمام حجّت است و گفته‌اند استفهام اول براى تقرير و تعجب است و استفهام دوم براى انكار ولى بنظر حقير محتمل است أ رأيت بمعناى اخبرنى باشد و يك استفهام انكارى بيش نباشد يعنى بگو بمن كسيكه هواپرست شد و گوش بسخن حق نداد تو ميتوانى بقوه خود او را خداپرست كنى نه چنين است بلكه گمان ميكنى كه‌

جلد 4 صفحه 79

بيشتر آنها گوش بحرف حق ميدهند و تعقل و تفكر مينمايند لذا اهتمام بشأن آنها و طمع بايمانشان دارى ولى آنها مانند چهارپايانند در نشنيدن حق و نداشتن عقل و فكر بلكه گمراه‌ترند از آنها بجهات عديده از آن جمله آنكه آنها مطيع و منقاد مالك و مربّى و ولىّ نعمت خودشانند و اينها مطيع و منقاد پروردگار و منعم خودشان نيستند و آنها تميز ميدهند كسانيرا كه بآنها احسان ميكنند از كسانيكه بآنها اسائه نمايند و اينها اين تميز را هم ندارند و آنها منافع خودشان را جلب مينمايند و مضار خودشان را دفع ميكنند باندك الهامى كه از حق بآنها ميشود و اينها با اين همه آيات بيّنات و معجزات ظاهرات از خدا و پيغمبر او براى بيان مضار و منافع دنيوى و اخروى آنها ابدا اعتنائى نميكنند و متوجه بصلاح و فساد كار خودشان نيستند و آنها قادر بر تحصيل علم و كمال و ترقى و تعالى بمقامات عاليه نيستند لذا طلب نميكنند و اينها با آنكه قادرند خود را ببلندترين مقامات خلق برسانند رو باسفل السافلين ميروند و آنها مرض جهلشان مسرى نيست و بكسى ضرر نميرساند و اينها عالمى را بجهالت و ضلالت و غوايت و گمراهى مياندازند و اينكه خداوند فرموده بيشتر آنها گوش بسخن حق نميدهند و تعقل نميكنند براى آنستكه بعضى از آنها گوش ميدهند و ميفهمند و ميدانند ولى تكبر و عناد و رياست دو روزه دنيا آنها را از قبول حق باز ميدارد و اينها حال و مئالشان بمراتب بدتر از سايرين است چون كفرشان جحودى است كه بدترين اقسام كفر است و قمى ره فرموده نازل شد در باره قريش براى آنكه امر معاش بر آنها سخت شد و از مكه بيرون آمدند و متفرق شدند و چون يكنفر از آنها درخت خوب يا سنگ خوبى را ميديد و خوشش ميآمد پرستش مينمود آنرا و قربانى مينمودند براى آن و بخونش آنرا آلوده ميكردند و چون شتر و گوسفندشان مريض ميشد آنرا براى شفاء بمعبودشان مى‌ماليدند تا روزى مردى شترش را آورد بمالد بچنين سنگى كه آنرا سعد صخره ميناميدندرم كرد و پرت شد و اعضائش متفرق گشت و دو شعر از او نقل نموده كه حاصلش آنستكه ما آمديم بوسيله سعد بسعادت برسيم بشقاوت رسيديم اين سنگ بى ثمرى است كه سعادت و شقاوت را تميز نميدهد و ديگرى براى تبرك آمد ديد روباهى بر سر آن بول ميكند و شعرى از او نقل نموده كه‌

جلد 4 صفحه 80

معناى آن آنستكه خدائى كه روباه بر سرش بول كند ذليل و ناتوان است و در مجمع از سعيد بن جبير نقل نموده كه معمول بت‌پرستان مكه اين بود كه سنگ يا بتى را ميپرستيدند و چون بهتر از آنرا ميديدند آنرا دور ميانداختند و ديگرى را اختيار ميكردند و اين معناى من اتّخذا آلهه هواه است و خداوند بعد از نكوهش كفار بطرز بديعى اظهار قدرت خود را براى مردم نموده بمخاطبه جديدى با پيغمبر خود باين تقريب كه آيا نديدى پروردگارت چگونه كشيد و پهن نمود سايه را كه روشنى خالى از حرارت و زنندگى و ملايم با حس و طبع و واجد روح و صفا است از طلوع فجر تا بعد از طلوع آفتاب چنانچه قمى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده در اين آيه كه فرمود سايه ما بين طلوع فجر است تا طلوع آفتاب و اگر ميخواست خدا آنرا ثابت و ساكن و بيك منوال بدون كم و زياد شدن قرار ميداد ولى بمقتضاى حكمت و براى آنكه مردم اين نعمت خدا را بشناسند و قدردانى كنند آفتاب را معرّف و مبيّن و دليل بر وجود او قرار داد چون اگر تابش نور آفتاب نبود وجود سايه معلوم نميشد لذا بتبع حركت آفتاب كم و زياد شد و قدر و قيمتش ظاهر گشت پس خداوند گرفت و كشيد آنرا بسوى خود و عالم غيب بارتفاع آفتاب در وسط روز و غروب آن در شب بگرفتن و كشيدنى آسان و ملايم و بتدريج و تبع حركت غير تا باين بسط و قبض و ارتفاع و انخفاض و طلوع و غروب مصالح و منافع بندگان تأمين و امورشان منظم و مرتب گردد و الحق سايه يكى از نعمتهاى بزرگ خدا است كه بيشتر قدرش در هواى گرم مخصوصا مناطق حاره معلوم ميشود لذا ظلّ ممدود جزء نعم بهشت شمرده شده و در برهان از اين شهر آشوب نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در جحفه نزول فرمود در زير درخت كم سايه‌ئى و اصحاب دور آنحضرت جمع شدند و او ناراحت گرديد پس آندرخت كوچك باذن خداوند بلند شد و همه را سايه كرد و نازل شد الم تر الى ربّك كيف مدّالظّلّ و لو شاء لجعله ساكنا و حكماء باين آيه استشهاد براى وجود منبسط نموده‌اند و او است آن خداوندى كه شب را مانند لباس ساتر بندگان و پوشاننده آنها از انظار قرار داد و خواب را راحت ابدان و قاطع اعمال آنها فرمود چون اصل سبت بمعناى قطع است تا استراحت كنند و خستگى آنها رفع شود و روز را

جلد 4 صفحه 81

وقت حشر و نشر براى اداره معاش قرار داد و از اينجا است كه خواب و بيدارى را نمونه‌ئى از مرگ و حشر قرار داده‌اند و در حديث نبوى است كه چنانچه ميخوابيد ميميريد و چنانچه بيدار ميشويد برانگيخته ميگرديد و او است آن خداوندى كه فرستاد بادها را در حاليكه بشارت دهندگان يا پراكنده كنندگان ابرند چون نشرا بنون جمع نشور بمعناى ناشر نيز قرائت شده است پيش از نزول باران رحمت خود و نازل نموديم ما از جانب بالا آبيرا كه پاك و پاكيزه و پاك كننده هر چيزى است كه بآن اصابت نمايد براى تكميل نعمت و تتميم منّت در احياء اراضى موات بروئيدن نبات و ابقاء بساتين معموره بمايه حيات و براى آنكه بياشامانيم آنرا ببسيارى از مخلوقاتمان از جنس شتر و گاو و گوسفند و افراد بشر و چون از بلدة بلد و مكان اراده شده موصوف بصفت مذكّر كه ميّت باشد گرديده و ما ذكر اين نعمت بزرگ را در قرآن و ساير كتب به بيانات مختلفه نموديم يا باران را در بلاد مختلفه و اوقات متغايره با صفات متفاوته از ريز و درشت و تند و كند و غيرها نازل نموديم تا مردم متذكر شوند بوفور نعمت و كمال قدرت ما و شكرگزار و فرمانبردار باشند يا بدانند كه ما ميتوانيم آنرا طورى و وقتى و جائى نازل نمائيم كه براى آنها نافع باشد يا مضر و ميتوانيم آنرا از بلد آنها ببلد غير و از بلد غير ببلد آنها و از بيابان ببلد و از بلد به بيابان منتقل نمائيم خلاصه آنكه تمام اختياراتش بدست ما است و بر طبق حكمت و اقتضاء مصلحت گردش ميكند و در فقيه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت نموده كه فرمود هيچ روزى نيامده است بر اهل دنيا از بدو آفرينش مگر آنكه آمده است در آنروز باران و خواهد آمد پس قرار ميدهد خدا آنرا در هر جا كه بخواهد و نيز از آنحضرت روايت شده كه هيچ سالى بارانش بيشتر از سال ديگر نيست ولى چون گروهى گنه كار شوند خدا باران آنها را بر گروه ديگر نازل فرمايد و اگر همه گناه كار باشند بارانشان در بيابان و كويرها ببارد و با اين همه موجبات شكر گذارى از طرف خداوند باز بيشتر مردم كارى نكردند جز كفران نعمت به ناشكرى و معصيت و انكار و استكبار و نسبت دادن باران را بنزول يا طلوع كواكب كه گفته‌اند معمول عرب بوده اگر بقصد استقلال باشد از مراتب‌

جلد 4 صفحه 82

كفران بلكه كفر است و اگر بقصد وساطت و مسخّر بودن آنها باراده الهى باشد ظاهرا عيبى ندارد و اگر مراد بيان اماره نزول آن باشد خالى از اشكال نيست و بهتر آنستكه هر وقت امرى نسبت بوسائط داده شود اسمى از اراده الهى ببرند كه به ادب نزديكتر است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِن‌ كادَ لَيُضِلُّنا عَن‌ آلِهَتِنا لَو لا أَن‌ صَبَرنا عَلَيها وَ سَوف‌َ يَعلَمُون‌َ حِين‌َ يَرَون‌َ العَذاب‌َ مَن‌ أَضَل‌ُّ سَبِيلاً (42)

نزديك‌ ‌بود‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌ما ‌را‌ گمراه‌ كند دست‌ ‌از‌ الهه ‌خود‌ ‌بر‌ داريم‌ و خداي‌ يگانه‌ ‌را‌ پرستش‌ كنيم‌ ‌اگر‌ نبود ‌که‌ ‌ما صبر و تحمل‌ كرديم‌ ‌بر‌ پرستش‌ اصنام‌ ‌خود‌ و زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدانند زماني‌ ‌که‌ عذاب‌ الهي‌ ‌را‌ مشاهده‌ ميكنند ‌که‌ كيست‌ گمراه‌ترين‌ ناس‌ ‌در‌ راه‌ حق‌ و صواب‌.

(إِن‌ كادَ لَيُضِلُّنا عَن‌ آلِهَتِنا) معلوم‌ ميشود ‌که‌ ‌اينکه‌ مشركين‌ مكه‌ دو دسته‌ بودند يك‌ دسته‌ ضعفاء ‌آنها‌ اينها بواسطه تبليغات‌ حضرت‌ رسالت‌ شاك‌ ‌در‌ دين‌ شدند ‌که‌ آيا آنچه‌ ميگويد حق‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ باطل‌ باندازه‌اي‌ ‌که‌ متمايل‌ شدند ‌به‌ ايمان‌ و دست‌ ‌از‌ شرك‌ بردارند و يك‌ دسته‌ اكابر ‌آنها‌ و رؤساء ‌آنها‌ بودند ‌که‌ اينها ‌را‌ منع‌ كردند و منصرف‌ نمودند.

(لَو لا أَن‌ صَبَرنا عَلَيها) ‌به‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ دين‌ آبائي‌ و اجدادي‌ ‌ما ‌است‌ و ‌اينکه‌ ميگويد ‌که‌ ‌آنها‌ ‌در‌ عذاب‌ سخت‌ گرفتارند چگونه‌ ‌ما بپذيريم‌ و ‌از‌ آلهه ‌خود‌ صرف‌ نظر كنيم‌.

(وَ سَوف‌َ يَعلَمُون‌َ) اينكه‌ الآن‌ ‌در‌ ضلالت‌ هستيد و ‌اينکه‌ ‌رسول‌ محترم‌ ميخواهد ‌شما‌ ‌را‌ نجات‌ دهد و هدايت‌ فرمايد چه‌ موقع‌ ‌بر‌ اينها معلوم‌ ميشود!

جلد 13 - صفحه 625

(حِين‌َ يَرَون‌َ العَذاب‌َ) فرداي‌ قيامت‌ ‌که‌ گمراه‌ترين‌ مردم‌ اين‌ها بودند.

(مَن‌ أَضَل‌ُّ سَبِيلًا) ‌که‌ شرك‌ ‌به‌ اللّه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌از‌ جميع‌ طبقات‌ كفار ضلالت‌ ‌آنها‌ بيشتر و عذاب‌ ‌آنها‌ شديدتر ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 42)- سپس قرآن در ادامه گفتار مشرکان و از زبان آنها چنین نقل می‌کند:

«اگر ما بر پرستش خدایانمان استقامت نمی‌کردیم بیم آن می‌رفت که ما را گمراه سازد» و ارتباطمان را با آنها قطع کند (إِنْ کادَ لَیُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَیْها).

ولی قرآن از چند راه به آنها پاسخ می‌گوید نخست با یک جمله کوبنده به این گروه که اهل منطق نبودند چنین پاسخ می‌دهد: «هنگامی که عذاب الهی را ببینند بزودی می‌فهمند چه کسی گمراهتر بوده است»؟! (وَ سَوْفَ یَعْلَمُونَ حِینَ یَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِیلًا).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع